معرفی وبلاگ
باسلام من پریسا فروغی راد هستم معلمان و دانش آموزان و همه دوستان عزیز از اینکه به شهر علم من آمده اید واقعا متشکرم! من در این وبلاگ همه چی درمورد هر چیزی که بخواهید خواهم گذاشت! و در آخر امیدوارم که نظرات خوبی به مطالب وبلاگ بدهید...
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 128525
تعداد نوشته ها : 26
تعداد نظرات : 30
دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

کد ساعت فلش


دریافت کد خداحافظی

دریافت کد جملات تصادفی

کد متحرک کردن عنوان وب

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
السلام علیک یا أباعبدالله

وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا

سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار

ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم

السلام علی الحسین

وعلى علی بن الحسین

وعلى أولاد الحسین

وعلى أصحاب الحسین


دسته ها : محرم
پنج شنبه 15 8 1393 4:16 بعد از ظهر

باز می آید صدای مدرسه


 بانگ شادی هوی و های مدرسه


 مرغ دل پر می زند از اشتیاق


 در هوای با صفای مدرسه


 زنگ تفریح است و خوش پیچیده است


 عطر بازی در فضای مدرسه


 بوی مهر و مهربانی میدهد


 ماه مهر و ابتدای مدرسه


 از میان خاطرات کودکی می روم


 تا جای جای مدرسه


 ناظم مدرسه می گوید : سلام


 بچه های با وفای مدرسه


 جایتان در قلب ما ، خوش آمدید


 پایتان بر چشمهای مدرسه



 

دسته ها : شعر
يکشنبه 30 6 1393 7:53 بعد از ظهر
دبيرستان سراي هر جوان است

جواني،سخت و سنگين و گران است

زماني شادو خوشحال است و نيكو

زماني پريشاني ، به هرسو

گهي شاداب و تازه، چون بهاران

دمي چون كوه يخ، اندر زمستان

گرفتاري او پيج است در پيچ

اگر اين نداني ، آن دگر هيچ

پدرها،مادرانريال از روي غفلت

به گمراهي دهند او را حوالت

گروهي همچو داروغه به تفتيش!

گروهي راه غفلت گيرد از پيش

نه از داروغه سر در خانه گيرد

نه با غفلت،ره كاشانه گيرد

مگر اندك پدر يا مادر را

رود اندر ميانه نرم و زيبا

جوان،درمان دردش را چه باشد؟

نصيحت!موعظه!اين نسخه باشد!

چه خوش گفته است فرجامين پيامبر

كه دعوت با عمل گردد ميسر

اگر كوچك شماري هر جواني

غم عالم به جانش مي نشاني

خزان چون شد دل و جانش از اين غم

گناه اين خزان بر توست هر دم

«فضايي احترام آميز»،عزيزان

گلاب و گلشن است و آب ريزان
دسته ها : شعر - خنده
پنج شنبه 27 6 1393 5:18 بعد از ظهر


ارباب صداي قدمت مي آيد


هنگامه ي اوج و ماتمت مي آيد


ما در تب و تاب غم تو مي سوزيم


يك روز دگر محرمت مي آيد



دسته ها : شعر - محرم
دوشنبه 27 8 1392 10:38 بعد از ظهر

خدايااز آنچه كرده ام اجر نمي خواهم و به خاطر فداكاري هاي خود بر تو فخر نمي فروشم، آنچه داشته ام تو داده اي و آنچه كرده ام تو ميسر نمودي، همه استعداد هاي من، همه قدرت هاي من، همه وجود من زاده اراده توست، من از خود چيزي ندارم كه ارائه دهم، از خود كاري نكرده ام كه پاداشي بخواهم...

تو اي خداي من، ناله ضعيف شبانگاه مرا مي شنيدي و بر قلب خفته ام نور مي تافتي و به استغاثه من لبيك مي گفتي. تو بر دلم الهام كردي و به رضا و توكل مرا مسلح نمودي... خدايا تو را شكر مي كنم كه مرا بي نياز كردي تا از هيچكس و از هيچ چيز انتظاري نداشته باشم.


منبع:تاشهدا با شهدا

دسته ها : شهيدان - مناجات
شنبه 11 8 1392 7:27 بعد از ظهر

سلام منم منفرجه

180 درجه

مي نويسم پاي تخته بچه ها ميگن كجه

آخه تقصير گجه،گجه اهل كرجه

نه شرقي و نه غربي،سريال جاروبرقي

نه آبي و نه قرمز ،سريال خط قرمز

از بس كه درس خوندم شبا بيدار موندم

علوم ذليلم كرده

رياضي پيرم كرده


اين شعر زيبا رو سوم ابتدايي كه بودم از دوست نازنينم ياد گرفتم و خيلي دوسش دارم...لبخند

دسته ها : شعر - خنده
سه شنبه 22 5 1392 6:59 بعد از ظهر

جاهاي خالي را با اعداد مناسب پر كنيد:

۱۰ , ۲۰ , … , ۱۵ , ۱۰۰۰ , … , ۱۶

 

عجله نكنيد! كمي فكر كنيد، سوال زياد مشكلي نيست

ولي اگر قادر به حل اين سوال باشيد نشان فعاليت خوب سمت راست مغز شماست.

 

يکشنبه 20 5 1392 10:57 بعد از ظهر

هيزم شكن تنومند اما بدخلقي در نزديكي دهكده شيوانا زندگي مي كرد. هيزم شكن بسيار قوي بود و مي توانست در كمتر از يك هفته يكصد تنه تراشيده درخت قطور را تهيه و تحويل دهد اما چون زبان تلخ و تندي داشت با اهالي شهرهاي دور قرار داد مي بست و براي مردم دهكده خودش كاري نمي كرد.
براي ساختن پلي روي رودخانه نياز به تعداد زيادي تنه درخت و الوار بود و چون فصل باران و سيلاب هم نزديك بود، اهالي دهكده مجبور بودند به سرعت كار كنند و در كمتر از دو هفته پل را بسازند. به همين خاطر لازم بود كسي نزد هيزم شكن برود و از او بخواهد كه كارهاي جاري خودش را متوقف كند و براي پل دهكده تنه درخت آماده كند.
چند نفر از اهالي نزد او رفتند اما جواب منفي گرفتند. براي همين اهالي دهكده، نزد شيوانا آمدند و از او خواستند به شكلي با مرد هيزم شكن سرصحبت را باز كند و او را راضي كند تا براي پل دهكده تنه درخت آماده كند.
شيوانا صبح روز بعد اول وقت لباس كارگري پوشيد. تبري تيز را روي شانه گذاشت و به سمت كلبه هيزم شكن رفت. مردم از دور نگاه مي كردند و مي ديدند كه شيوانا همپاي هيزم شكن تا ظهر تبر زد و درخت اره كرد و سرانجام موقع ناهار با او سر گفتگو را باز كرد و در خصوص نياز اهالي به پل و باران شديدي كه در راه است براي او صحبت كرد. بعد از صرف ناهار هيزم شكن با شادي و خوشحالي درخواست شيوانا را پذيرفت و گفت از همين بعد از ظهر كار را شروع مي كند. شيوانا هم كنار او ايستاد و تا غروب درخت قطع كرد.
شب كه شيوانا به مدرسه برگشت اهالي دهكده را ديد كه با حيرت به او نگاه مي كنند و دليل موافقيت هيزم شكن يكدنده و لجباز را از او مي پرسند. شيوانا با لبخند اشاره اي به تبر كرد و گفت: «اين هيزم شكن قلبي به صافي آسمان دارد. منتهي مشكلي كه دارد اين است كه فقط زبان تبر را مي فهمد. بنابراين اگر مي خواهيد از اين به بعد با هيزم شكن هم كلام شويد چند ساعتي با او تبر بزنيد. در واقع هر كسي زبان ابزار شغل خودش را بهتر از بقيه مي فهمد و شما هر وقت خواستيد با كسي دوست شويد و رابطه صميمانه برقرار كنيد بايد از طريق زبان ابزار شغل و مهارت او با او هم كلام شويد.»

دسته ها : حكايت
جمعه 18 5 1392 4:12 صبح

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻧﻪ   خنده                     

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﺳﺘﺨﺮ ﻭ ﻻﺑﯽ ﺩﺍﺭﻩمردد

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ wifi ﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩمردد

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺩﯾﺶ ﻭ LNB ﺩﺍﺭﻩمردد

ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﺎﺭﺗﯽ ﺑﺮﭘﺎﺳﺖ خجالتي

ﭘﺎﺭﺗﯿﻬﺎﯼ ﻣﺤﻠﻪ ﭘﺮ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺷﻮﻕ ﻭ ﻏﻮﻏﺎﺳﺖزبان درازي

ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﺎﺯﺭﺍﺗﯽ ﺳﻮﺍﺭﻩ زبان درازي

ﺭﻧﮓ ﻣﻮﻫﺎﺷﻢ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺟﻮﺭ ﻭﺍﺟﻮﺭﻭ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪ ...بوسه

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ wifi ﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺩﺍﺭﻩمردد

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺩﯾﺶ ﻭ LNB ﺩﺍﺭﻩمردد

ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺟﯿﻦ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻪ بوسه

ﮐﻔﺶ ﮐﺎﻟﺞ ﻭ ﮐﯿﻔﺶ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﺷﻪبي تقصير

ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻫﺮﺷﺐ Gem Tv ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ متعجب

ﺧﺮﻡ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺳﻨﺒﻞ ﻻﻣﯿﺎﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪفرياد

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻧﻪچشمك

ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎﺣﺎﻟﻪچشمك

 

دسته ها : شعر
جمعه 28 4 1392 4:28 بعد از ظهر

اين حسين كيست كه نهضت او جاويدان گشت؟

اين حسين كيست كه پس از گذشت قرن ها،مردم از جوشش خون او به جوش مي آيند؟

اين حسين كيست كه عالمي ديوانه اوست؟

اين حسين كيست كه مكتب او سازنده و انسان ساز بود؟

اين حسين كيست كه كشتي نجات و چراغ هدايت است؟

اين حسين كيست كه در مقابل ظلم سكوت نكرد؟

اين حسين كيست كه راه شهادت را برگزيد؟

اين حسين كيست كه جدش پيامبر خدا (ص) در شان او فرمود:« حسين از من است و من از حسينم.»

.

.

.

.

اين حسين است كه شهادت را به عاليترين درجه ارتقاء داد.

اين حسين است كه خدايش لقب«نفس مطمئنه» را به او داد.

اين حسين است كه گريه بر او چشم و دل را جلا مي بخشد.

اين حسين است كه فرزندانش را در برابر ديدگانش قطعه قطعه كردند؛اما باز هم تسليم نشد.

اين حسين است كه خون او برشمشير دشمنان غلبه كرد.

 

دسته ها : قرآن و ديني
پنج شنبه 14 10 1391 7:29 بعد از ظهر
X